اذان باید گفت :. از تمام مناره های کوهساران در همه جهانوستود بزرگی خداوندرا .تکبیر باید گفت بلال وار از مهربانی واز عشقوضو باید ساخت با ابی کر از چشمه زمزم بی کینه ..ودلی پر از […]
تنهایم وغمگینسردم است واز درون دارم یخ میزنم….نه …سالهاست یخ زده ام .سالهاستچشمان شیشه ایم را به فضا میدوزمبه دور ..به نزدیک ..وبه نقطه ای در دیوار قفسانها از نگاه تهی شده اند…واز دیدن خستهاز دیدن […]
آینجا درختي دارم برگريزچون پائیزكز شبان ستاره ها را ميگريدو از روزان خورشيد راچكه چكه ابري از برگ ميباردتا كي درخت دل سَبُك كُنَدو به خواب رَوَد در امتدادي از زمستانمرا باد بی مهریت در اين […]
آدم برفی نیستم که به پایت یک شبه آب شوممن رودخانه ام خروشان وزلال سرشار از عشق وپاکی که از روی سنگهائی چون تو عبور خواهم کرد من به دریا ی عشق خواهم پیوست وتو تا […]
چرا درخشش چشمانتاین را به من نگفت که جاده عشق تو روزی به بن بست خواهد رسید و در این کوره راه من خواهم ماند و خاطراتی از هم گسسته چرا دستان گرمت .به من نگفت […]
آنقدر بزرگ شده ام که بتوانم یک دلِ سیر در جاده های خلوت شهر بگریم…. و هیچکس بو نبرد از این همه بوی بارانی که گرفته است پیراهن کودکی ام…….. هر چند که میدانم که با […]
سهم من از عشق ..سهم من از تو همین دست های سرد تنهایم است که حتی برای پاک کردن بخار روی هر آینه ای هم اتفاق لرزانیست...چیزی نگو مسافر مغموم سطر ها! بگذار صدایم هم آرام […]
نمیدونم چرا خیلی وقته خیلی چیزها را فراموش کـــــــرده امیک شبح دور از انها یادم میاد انگار توی مه هستن یک ..مه غلیظ. شاید هم .تو کتابها ..لای دفتر خاطرات ..تو خاطره سالهای دور ..خیلی دور […]