۱۸ مهر ۱۴۰۲

دوستت دارم

هیچ کاری لذت بخش تر از این نیست که در تنهائی خود خواسته با آب دریابازی کنم وموج هاراتاب بدم. هیچکاری شیرین تر از این نیست در بیکسی که رازهایم را به شب بسپارم وتو […]
۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

جهان عاشقی

عاشق که باشی ودر عشق صادق اگر باشی  تمام جهان نشانه آن چیزی است که دوستش داری  یک موسیقی زیبا تر به عرش می برد  یک فنجان قهوه ی تلخ..تو را به دور دست ها  […]
۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

اینه چشمان

در اینه چشمان زیبایت زلفهای دختر عشق را شانه میزنم ولب های تو را سرخابی می کنم   در نگاه دلکشت دوستت دارم را بی گفت کلامی میخوانم و بی پرواتکرار می کنم..تکرار می کنم در […]
۵ اردیبهشت ۱۴۰۲

چشمان بلورین

بلورین است وشیشه ای چشمانِ مردی که تو را در بند  کرده، از زمستان می‌آید،  قلبش یخ زده است او نمی‌داند شادی پروازِ پرستوها در آسمانِ بهار..از چیست . او نمی داند انتظار پشت پنجره […]
۲۸ فروردین ۱۴۰۰

دستان تو

برای لحظه ای دستانت لطیفت را به من بده چشمانت زیبایت را ببند بگذار دلم با انگشتان تو این بار روی دیوار نقاشی بکشد و حس کن رنگها چه تبی دارند وقتی دستهای تو ان […]
۸ اسفند ۱۳۹۹

وقتی کسی را که دوستت دارد آزردی… با غرورت ..با دروغهایت ..با پنهان شدن پشت دیگران او آرام آرام شکسته میشود اما می ماند نه اینکه نفهمد ..بلکه چون دوستت دارد..به عشق ایمان دارد .. […]
۱۱ دی ۱۳۹۹

یکی از راه می اید

یکی از راه می آید کسیکه از ترنم ، از صدای ریزش آب ، از ترانه ، از وفا از هزاران یاس پاکی و صفا از بوسه های ناب لبریز است کسیکه در نفس هایش […]
۲۱ اسفند ۱۳۹۸

رویای دیدنت در خواب

رویای دیدنت در خواب آنهم با چشمانی باز و یک لحظه ماندن در معبد چشمانت وسیراب شدن از پاکی نگاهت را باهیچ شعری نمیتوان سرود. بگو توراچگونه بسرایم….؟؟؟؟ جز با نغمه عاشقی..عزلهای عاشقانه یا در […]
۱۰ بهمن ۱۳۹۸

دل من کسی را می جوید

دل من کسی را می جوید که زیبایی ِ روح را می ستاید، مهربانی را دوست دارد، گذشت را …..می فهمد، سادگی را زیور می داند، وفا را گوهر… وعشق را می شناسد..عشق را می […]
۱ شهریور ۱۳۹۸

یخ درون

تنهایم وغمگین..چون شما چون او وچون همه سردم است واز درون دارم یخ میزنم…. نه …سالهاست یخ زده ام .سالهاست چشمان شیشه ایم را به فضا میدوزم به دور ..به نزدیک ..وبه نقطه ای در […]
۱ شهریور ۱۳۹۸

طعم شیرین عشق

تمام قاصدک ها، بوی تو را می دهند می دانم آمدنت نزدیک است ایستگاه قطار را گل پوش کرده ام راستی ساعت چند می رسی؟ به ابرها بگویم همان موقع ببارند.. بوسیدنت زیر باران طعمِ […]
۱ شهریور ۱۳۹۸

دستت را بمن بده

دستت را به من بده و پوست لطیف وسپید ساعد و بازویت را تا با هم از رود عشق بگذریم، گم شویم در جنگل پلکهای درخشان از مهر و برانیم در دریای بیکران دوستت دارم […]