یاد گرفتم كه از هیچ لبخنديخیال دوست داشتن به سرم نزند! از هیچ نگاهی دلم نلرزد یاد گرفتم كه هرگاه بشنوم تا فردا… به روي خود نیاورمكه فرداها هیچوقت نمی آیند که تا کنون هم نیامده […]
کاشتن یک گــلراحت استچیــدن آن..راحت تر و چه تلـــخ استاگرآن ساقه ی سبزشزینت دست پلیدی بشود …!افـــسوس که سختمی شود احساس گلــــــی را فهمیدکه بیهــــــوده ودر دست ناپاکیپـَـــر پـَـــر شده است …!!!احساسی چون احساس من
همه جا دکان رنگ است، همه رنگ ميفروشنددل من به شيشه سوزد، همه سنگ ميفروشندبه کرشمهای، نگاهش، دل سادهلوح ما راچه به ناز ميربايد، چه قشنگ ميفروشدشرری بگير و آتش به جهان بزن تو ای آهز […]
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…کمی سکـــــــــــوت…کمی دل بریدن میخواد…از هرچه بود ونبوداز کم وزیاد .از حساب وکتاباز نقاب ..از بازی ..از ریادلم ..این دل صاحب مرده امکمی اشک…کمی بهت…کمی آغوش آسمانیکمی دور شدن از این آدمها…!را میخواهدکمی […]
دلتنگم از این قابهای مضحک بی روحلبخندهای خشک..کلیشه ایاحوال پرسی های معمولیچقدر هوا خوب است !!!!!!؟چطوری..خوب چه خبرچشم های شیشه ایقلب های سنگیچشمان منتصویری از جنس تو را می خواهداز جنس عشق ..دوست داشتن ومهربانیاز جنس […]
روزگار بمن اموختبهتر است منفور باشی به خاطر چیزی که هستی تا محبوب باشی به خاطر چیزی که نیستی . بعضی از انسانها برای بدست آوردن عشق می میرند و بعضی برای از دست دادن آن […]
چون جوی حقیری شده ام که آرزوی رودشدن با خود داشتارزوی رسیدن به دریا ولی کویرسر راهم قرار گرفتکویری شوری … به شوری نامهربانی . به زشتی.ریا که مرا وارزوهایم را بلعید ومن هرگز بدریا نرسیدم […]
یادداشتی برای توسلام رفیق حال من چطور است؟یاد من کجاست؟شاید مانده است در کورسوی تاریک خیالت یا اتاقت!.…قصه دل من را یادت هست؟عشقم, یادگاریهایم,خاطراتم و چشمهایم را به خاطر داری؟در سلول وجودت اینها را کجا گذاشتی؟….می […]