کار شیرین به جهان شور بر انگیختن است! عشق در جان کسی ریختن است ! کار فرهاد بر آوردن میل دل دوست خواه با شاه در افتادن و گستاخ شدن ……خواه با کوه در آویختن است. […]
می بینم که قلم را به صلیب کشیدهای دختر باران می بینم که دم از شکوفههای انار میزنی مگر نمیدانستی من تعبیر تمام خوابهای ندیده ی قاصدکها هستم؟! می دانستی یا نه؟! …………که من از لابلای […]
یک شهر فریاد میزند … اری…. شهری منگ از شعاروکبوتر ی خسته وبا تجربه..به کنار… برجکی میایدومیگوید نه …… این باردیگر …. نه ..این فریبی بیش نیستوسنگی ..از منگی بر بالش ..واو دیگر نیستوبا گل سرخی […]
میدونی بن بست زندگی تو کجاست؟ جایی که نه حق خواستن داری نه توان فراموش کردن ونه برای احقاق حقت تلاش می کنی .خودت اینرا پذیرفتی .. وحتی اعتراض هم نمی کنی ونمی خواهی تغییرش بدی […]
محراب دل ان جلوه اغوش فریب است نشناخته ام کعبه وبتخانه کدام است بند از مژه برداشت خیال رخ ساقی ای ابر ببین گریه ی مستانه کدامست سر تا سر این دشت پر از جلوه لیلی […]
.. سینه ام چاک کنید این غبار سیه از روی دلم پاک کنید….اگرم پاک نشد از کینه این دل… مرده من…این دل صد پاره از کف سینه ام ارید برون ببریدش به بیابان جنون یا کنار […]