ما صافدلان دردکش بزم الستیم با نغمه و می ،لب به لب و دست به دستیم”در مدرسه و صومعه بسیار دویدم از علم و عمل،چاشنی ی عشق ندیدمتحقیق نمودم،چه مسائل،چه دلائل حرفی که دهد بوی زعشقی […]
خداوند برای نگفتن حرفهای بسیار داشتکه در بی کرانگی دلش موج میزد انسان را در زیباترین شکل افرید ..عشق را به او هدیه داد کلمه را به اموخت وبه خود براین خلقت افرین گفت ولی این […]
شاید بتوانید دست و پای مرا به غل و زنجیر بکشید و یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید ویا در بدترین شرایط مرا نگهدارید ولی افکار مرا که آزاد است نمی توانید به اسارت در آوریدباور […]
سلام دختر باران ..سلام دختر ماه سلام هرچه تبسم ..سلام هرچه نگاه دوباره روزن خورشید باز شد بدلم دوباره صبح امید ..نگاه پشت نگاه من اشتیاق کویرم ..تو دست بخشش ابر چه میشود که بباری بر […]
بگذار با مهربانیت در باغچه تو گلی شوم شاداب ..سرخ وزیبا که پیوسته به تو رو کند وهر دم به تو بخندد ودر برابر نسیم محبت تو سر خم کند وهر بامداد با شبنم رخسار خود […]
دل وحشت زده در سینه من می لرزید دست من ضربه به دیوار زندان کوبید ای همسایه زندانی من ضربه دست مرا پاسخ گوی ضربه دست مرا پاسخ نیست تا به کی باید تنها تنها وندر […]
باد در گوش بلوطهای بلند…همان قصه ی شیرینی را حكایت می كند كه با تیغه های ظریف و باریك علف می گوید….تنها آنكس شریف و بزرگ است كه صدای باد را در ساز وجود خویش به […]