خواستم راز درون فاش کـنم یار نـخواست نگـهـی کرد و سخن شیوه ابهـام گـرفت گـفت دور از لب و کامم لب و کام تو چه کرد؟ گـفتـمش بوسه تـلخی ز لب جام گـرفت گـفت در آتـش […]
گروهی دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارندو زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند .به گرمای مهربان سینه ی آنان باشدکه جان به سکوتی موزون ماوی گزیندجبران خلیل جبران
برادرم تو را دوست دارم ، هر كه می خواهی باش ، خواه در كليسايت نيايش كنی ، خواه در معبد، و يا در مسجد یا در کنشت.من و تو فرزندان يك آيين هستيم ، زيرا […]
روزگار بمن اموخت تو اگر در اینده سیر کنی ویا در حسرت گذشته گدای بدبختی بیش نیستی حتی اگر پادشاهی باشی واگر در حال بمانی وبا تمام وجودت از ان لذت ببری تو پادشاهی بزرگ که […]
دوست نازنین من من بر این باورم کههنوز هم یک دیدار ساده می تواندسر آغاز پرسه ای غریب در کوچه باغ باران باشدهنوز هم میتوان بوی مهربانی را که مسافرت کرده در خیابانهای سوت وکور شهر […]
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زندبه دشت ملال ما پرنده پر نمی زندیکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کندکسی به کوچه سار شب در سحر نمی زندنشسته ام در انتظار این غبار […]
مگذار که عشق ، به عادت دوست داشتن تبديل شود! مگذار که حتي آب دادن گل هاي باغچه به عادت آب دادن گل هاي باغچه تبديل شود ! عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت […]
من نمي خواهم چو شمعي در دل شب ها بميرم من نمي خواهم چو قويي بر سر دريا بميرم من نمي خواهم چو جغد پير، مرگم ساده باشد بر سر ويرانه اي آشفته …..و تنها بميرم […]
خواستم راز درون فاش کـنم یار نـخواست نگـهـی کرد و سخن شیوه ابهـام گـرفت گـفت دور از لب و کامم لب و کام تو چه کرد؟ گـفتـمش بوسه تـلخی ز لب جام گـرفت گـفت در آتـش […]
گروهی دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارندو زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند .به گرمای مهربان سینه ی آنان باشدکه جان به سکوتی موزون ماوی گزیندجبران خلیل جبران
برادرم تو را دوست دارم ، هر كه می خواهی باش ، خواه در كليسايت نيايش كنی ، خواه در معبد، و يا در مسجد یا در کنشت.من و تو فرزندان يك آيين هستيم ، زيرا […]
روزگار بمن اموخت تو اگر در اینده سیر کنی ویا در حسرت گذشته گدای بدبختی بیش نیستی حتی اگر پادشاهی باشی واگر در حال بمانی وبا تمام وجودت از ان لذت ببری تو پادشاهی بزرگ که […]
دوست نازنین من من بر این باورم کههنوز هم یک دیدار ساده می تواندسر آغاز پرسه ای غریب در کوچه باغ باران باشدهنوز هم میتوان بوی مهربانی را که مسافرت کرده در خیابانهای سوت وکور شهر […]
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زندبه دشت ملال ما پرنده پر نمی زندیکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کندکسی به کوچه سار شب در سحر نمی زندنشسته ام در انتظار این غبار […]
مگذار که عشق ، به عادت دوست داشتن تبديل شود! مگذار که حتي آب دادن گل هاي باغچه به عادت آب دادن گل هاي باغچه تبديل شود ! عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت […]
من نمي خواهم چو شمعي در دل شب ها بميرم من نمي خواهم چو قويي بر سر دريا بميرم من نمي خواهم چو جغد پير، مرگم ساده باشد بر سر ويرانه اي آشفته …..و تنها بميرم […]