· دریایِ شورانگیزِ چشمانت چه زیباست!آن جا که باید دل به دریا زد، همین جاستدر من طلوعِ آبیِ آن چشمِ روشنیاد آور صبحِ خیال انگیزِ دریاستگل کرده باغی از ستاره در نگاهتآنک چراغانی که در چشم […]
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن روی مانند پری……… از خلق پنهان داشتن همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن کشتی صبر اندرین […]
غنچهای گفت به پژمرده گلیکه ز ایام، دلت زود آزرد آب، افزون و بزرگست فضاز چه رو، کاستی و گشتی خردزینهمه سبزه و گل، جز تو کسینه فتاد و نه شکست و نه فسردگفت، زنگی که […]
معـرفت نیـست در ایــن معرفت آموختگانای خوشـــــا دولت دیــدار دل افـــروختگان دلـــــــم از صحبت ایـن چرب زبانان بگرفتبعد از این دست من و دامن لب دوختگان ((فریدون توللی))
دلم میخواستهای من زیادند…بلندند…طولانیاند…اما مهمترین دلم میخواستها این است که انسان باشم…انسان بمانم… انسان محشور شوم…چقدر وقت کم است…تا وقت دارم باید مهرورزی کنم به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا با من نفس […]
· دریایِ شورانگیزِ چشمانت چه زیباست!آن جا که باید دل به دریا زد، همین جاستدر من طلوعِ آبیِ آن چشمِ روشنیاد آور صبحِ خیال انگیزِ دریاستگل کرده باغی از ستاره در نگاهتآنک چراغانی که در چشم […]
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن روی مانند پری……… از خلق پنهان داشتن همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن کشتی صبر اندرین […]
غنچهای گفت به پژمرده گلیکه ز ایام، دلت زود آزرد آب، افزون و بزرگست فضاز چه رو، کاستی و گشتی خردزینهمه سبزه و گل، جز تو کسینه فتاد و نه شکست و نه فسردگفت، زنگی که […]
معـرفت نیـست در ایــن معرفت آموختگانای خوشـــــا دولت دیــدار دل افـــروختگان دلـــــــم از صحبت ایـن چرب زبانان بگرفتبعد از این دست من و دامن لب دوختگان ((فریدون توللی))
دلم میخواستهای من زیادند…بلندند…طولانیاند…اما مهمترین دلم میخواستها این است که انسان باشم…انسان بمانم… انسان محشور شوم…چقدر وقت کم است…تا وقت دارم باید مهرورزی کنم به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا با من نفس […]