معاصر

۲۰ آذر ۱۳۹۳

هفتمین اختر

  ای دریغا چه گلی ریخت به خاکچه بهاری پژمرد چه دلی رفت به باد چه چراغی افسرد هر شب این دلهره طاقت سوز خوابم از دیده ربود هر سحر چشم گشودم نگران چه خبر خواهد […]
۲۰ آذر ۱۳۹۳

مردم قفس را آفریدند ؟

چرا مردم قفس را آفریدند ؟چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟چرا پروازها را پر شکستند ؟چرا آوازها را سر بریدند ؟.پس از کشف قفس ، پرواز پژمردسرودن بر لب بلبل گره خوردکلاف لاله سر در […]
۱۳ آذر ۱۳۹۳

زندانی

دل وحشت زده در سینه من می لرزیددست من ضربه به دیوار زندان کوبیدای همسایه زندانی منضربه دست مرا پاسخ گویضربه دست مرا پاسخ نیستتا به کی باید تنها تنهاوندر این زندان زیست ؟؟؟ضربه هر چند […]
۸ آذر ۱۳۹۳

میهمانی دنیا

من به مهماني دنيا رفتم‌:من به دشت اندوه‌،من به باغ عرفان‌،من به ايوان چراغاني دانش رفتم‌.رفتم از پله مذهب بالا.تا ته كوچه شك ،تا هواي خنك استغنا،تا شب خيس محبت رفتم‌.من به ديدار كسي رفتم در […]
۲۱ آبان ۱۳۹۳

دمی دیگر با سیاوش کسرائی

با همه خستگی و خونریزی با همه درد که می پیچم از آن بر خویش با همه یاس که صحراست به آن آلوده پیش می ایم … می ایم پیش من بدین گونه نمی خواهم مرگ […]
۱۸ آبان ۱۳۹۳

دمی با هوشنگ ابتهاج

خیال دلکش پرواز در طراوت ابر به خواب می ماند پرنده در قفس خویشخواب می بیند پرنده در قفس خویشبه رنگ و روغن تصویر باغ می نگرد پرنده می داند که باد بی نفس است و […]
۱۵ مهر ۱۳۹۳

دمی دیگر با خسرو گلسرخی

خسته تر از همیشهدر دست های تودنیادروغین استچشمت همه آهنپایت همه تردیددستت همه کاغذاین فردا که فراز دارد می بینیقلب بزرگ ماستدریا درون سینه ام جاری ستبا قایق تردیدبا ارتفاع موج ها ، شلاقدر من همه […]
۱۲ مهر ۱۳۹۳

صدا مکن

دگر مرا صدا مکنمرا ز جام باده ام جدا مکنکه جام من به من جواب میدهدبه من کلید شهر خواب میدهددرون خوابهای منتویی و دستهای مهربانتویی و عهدهای استوارو هرچه هست عاشقانه پایداربرو مرا صدا مکنز […]
۶ تیر ۱۳۹۳

دمی با زنده یاد خسرو گلسرخی

شعری پرشور از شاعری پرشور زنده یاد خسرو گلسرخی رهروان خسته را احساس خواهم داد ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت نورهای تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت لحظه ها را در […]