عاشقانه ها

۲۶ مهر ۱۳۹۷

قابهای مضحک بی روح

دلتنگم از این نقاب های بر چهره لبخندهای خشک..کلیشه ای احوال پرسی های معمولی هوا چقدر خوبه ؟تابستان گرم است  … چشم های شیشه ای..که در ان پرتوی از محبت نیست ودستهائی پنهانی با  خنجری در […]
۲۶ مهر ۱۳۹۷

به چه می اندیشی

کاش میدانستم که نگاه تو چنین سرد و ثقیل به سراپای وجودم مشکوک خنده ات از سر زور و کلامت همه با فکر دلم بیگانه به چه می اندیشی؟ از تمنای دلم بیخبری! من و احساس […]
۲۵ مهر ۱۳۹۷

رفتن!!!!!

رفتن!!!رفتن که بهانه نمی خواهد، یک چمدان می خواهد از دلخوریهای تلنبار شده و گاهی حتی دلخوشیهای انکار شده… .رفتن که بهانه نمی خواهد وقتی نخواهی بمانی،با چمدان که هیچ بی چمدان هم می روی… ماندن!!!ماندن […]
۲۱ تیر ۱۳۹۷

نی لبک آتشین

از که به لب دارم، خاکستــر انتــظار مـی ریزد… بـرای نواختنــش، تمـام نفــس های نیامــده ام را مســـاعده گرفتـه ام . ثــانیه، یا ســـال، چه توفیــری دارد؟ من برای کسی می نـــوازم، که هرگــــز، به رقص […]
۱۳ تیر ۱۳۹۷

فقیر‌ترین نوادگانِ عشق

ما از فقیر‌ترین نوادگانِ عشقیم نسلی که برای داشتنِ عشق از گردن کج کردن پیش بیدل‌ترین‌ها ناکسان ….کوتاهی نکرد…و شلاق ها بر گرده خرید وطتاب دار بر گلوی خود دید وپشت میله ها پوشید وبرای زنده […]
۱۱ خرداد ۱۳۹۷

عاشقانه ای از سر زمان

عاشقانه ای از سر زمان با تو هستم مسافر دورهای بی غروب خداوند..وجودت را از رنگین کمان آفرید تا میان باران تنهائیم و خورشید امیدم پل باشی وکسی آنطرفتر از پائیز درزلال یکا یک رنگهایت…حسرت بکشد […]
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

با یک شروع عاشقانه کلاسیک موافقی؟!

با یک شروع عاشقانه کلاسیک موافقی؟! که چادر شیشه ای سر کنی و یک کاسه آش برای خانه ما بیاوری؟! که بعد از آن چادرت عاشقانه ترین پوشش ممکن باشد! از همان عشق هایی که در […]