آینجا درختي دارم برگريز چون پائیزكز شبان ستارهها را ميگريدو از روزان خورشيد راچكه چكه ابري از برگ ميباردتا كي درخت دل سَبُك كُنَدو به خواب رَوَد در امتدادي از زمستان ***مرا باد در اين كوچه […]
چه غمگین و بغض آلود بود صدای پرنده ی عاشق!قلب کوچکش را سپاه غم تسخیر کرده بود.چگونه می توانست عاشقانه ترین آوازها را سر دهددر حالی که زبانش بسته بود ؟!پرنده دیگر عاشق نبود . . […]
• صبح، یعنی بیداری زمین، پس از سکوت طولانی ستارگان و مهتاب.• صبح، آواز پر چلچله ها را در گوش مان زمزمه می کند؛ وقتی که از مسیر باد، به آن سمت دور، هجرت می کنند.• […]
• از من مگریز دریا دریا تنهایم..وساحل ساحل در پی تو میگردم ..پس..• بکنارم بنشین ومرا به شط غزل های چشمانت• گلستان پر شکوفه وگرم لبانت• .واقیانوس بی کران اغوشت .میهمان کن• .گرنه در خلیج تنهائیم […]
در زیر فواره ها ی رنگ• کنار سپیدار• میانه ی لبخندها• می جویمت به گوشه ای• با بوسه های پنهان دست ها• و ذره ذره “من”….من عاشق• از پیله ی سیاه هزارتوی درون قلب اواره ام• […]
عارفی را دیدیم که در دستی آب داشتو در دستی آتش..میگفت میرومکه آب بر دوزخ ریزم و آتش در بهشت کشم... تا کسی خدا را نه از بیم آتشپرستد و نه از ذوق بهشت..خدا را برای […]