معاصر

۱۴ مرداد ۱۳۹۶

دعوی چه کنی؟

دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند آن گرد شتابنده که در دامن صحراست گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند» افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند اندوه […]
۲۸ تیر ۱۳۹۶

ﻣﺘﻦ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﻌﺮ : ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ،

ﺍﺯ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮﻣﺠﺪﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯿﺮ ﻓﺨﺮﺍﯾﯽ ‏( ﮔﻠﭽﯿﻦ ﮔﯿﻼﻧﯽ ‏) ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ .   ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ،ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ،ﺑﺎ ﮔوﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ .ﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩﺩﺭ ﮔﺬﺭﻫﺎ،ﺭﻭﺩﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻭﻓﺘﺎﺩﻩ .ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡﯾﮏ ﺩﻭ ﺳﻪ […]
۳۱ خرداد ۱۳۹۶

گفتمش ای دوست، دوست!

در زدم و گفت کیست، گفتمش ای دوست، دوستگفت در آن دوست چیست ؟ گفتمش ای دوست، دوستگفت اگر دوستی! از چه در این پوستی ؟دوست که در پوست نیست! گفتمش ای دوست، دوست گفت در […]
۲۳ خرداد ۱۳۹۶

عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مرا …

عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مرا لحظه ای با دل شیدا بگذارید مرا من در افتاده ام از پا ، دگر ای همسفران ببُرید از من و تنها بگذارید مرا سرنوشت من و دل بی […]
۲۳ خرداد ۱۳۹۶

با من بگو تا کیستی,

با من بگو تا کیستی, مهری؟ بگو, ماهی؟ بگو خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن دیگر بگو از جان من, جانا چه می‌خواهی؟ بگو گیرم […]
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶

پر کن ..تو یکی جام …کن تلخ مرا کام

اندیشه زبیگانه ومحرم مکن ای پیر پر کن ..تو یکی جام کن تلخ مرا کام تا پاک شود ..کام من از تلخی ایام مندیش ازین کار مرا چیست سرانجام جامی بده ودر گذر از حاصل فرجام […]
۳۰ فروردین ۱۳۹۶

دشتها نام تو را می گویند

دشتها نام تو را می گویندکوهها شعر مرا می خوانند   کوه باید شد و ماندرود باید شد و رفتدشت باید شد و خوانددر من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟در تو این قصه ی […]