ندارم چشـم من، تاب نگاه صحنه سازی هامن یکرنگ بیزارم، از این نیرنگ بازی ها زرنگی نارفیقا! نیست اين، چون باز شد دستترفیقان را زپا افكندن و گردن فرازی ها تو چون كركس، به مشتی […]
چه درویشانه می رقصم ..چسان رندانه می رقصم که من با دانه تسبیح و………..با پیمانه می رقصماز اتش مثل دود دانه اسپند ……..نگریزمکه گرد شمع بی باکانه……… چون پروانه میرقصمهمه از گردش جام وسبو بی […]
به لطفت ساقیا امشب بسی مستانه ميرقصماگر جامم نكو داری به یک پیمانه میرقصم كف ميخانه میشویم به اشک پاک خود امشببه دستت میدهم دل را دمی جانانه میرقصمبه زیر پای تو دل را […]
عاشق نشدی زاهد ، دیوانه چه می دانی در شعله نرقصیدی ، پروانه چه می دانی لبریز می غمها ، شد ساغرِ جان من خندیدی بگذشتی ، پیمانه چه می دانی یک سلسله دیوانه ، […]
دعوی چه کنی؟ داعیهداران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند آن گرد شتابنده که در دامن صحراست گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند» افسوس که افسانهسرایان همه خفتند […]
در زدم و گفت کیست، گفتمش ای دوست، دوستگفت در آن دوست چیست ؟ گفتمش ای دوست، دوستگفت اگر دوستی! از چه در این پوستی ؟دوست که در پوست نیست! گفتمش ای دوست، دوست گفت […]
عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مرا لحظه ای با دل شیدا بگذارید مرا من در افتاده ام از پا ، دگر ای همسفران ببُرید از من و تنها بگذارید مرا سرنوشت من و دل […]
با من بگو تا کیستی, مهری؟ بگو, ماهی؟ بگو خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن دیگر بگو از جان من, جانا چه میخواهی؟ بگو […]