زمانه حادثه رویید با نشانه ی دیگرچنین زمانه چه سخت است در زمانه ی دیگرهزار خنجر کاری به انحنای دلم آهمخوان ، ترانه مخوان ، باش تا ترانه ی دیگربهانه بود مرا شرکت قیام گذشتهعطش ، […]
شمع را باید که کشت و….شعله اش را سر بُرید؟همنشین شب شد و در قعر تاریکی سُرید ؟ درهراس از شب پرستان ازچه باید خوار زیست ؟با دهان دوخته ، چشمان خون ،خواند و گریست؟درخفا با […]
من پریشان خاطرم امشب دلآرامم کجاست؟آنکه با عشقش بسوزاند سرانجامم کجاست؟ آنکه بر جانم بریزد آتشی از عشق خودبا شرابی از دو چشمش پر کند جامم کجاست؟آنکه با ناز نگاهش میکند دیوانه امیا که با سوز […]
ندارم چشـم من، تاب نگاه صحنه سازی هامن یکرنگ بیزارم، از این نیرنگ بازی ها زرنگی نارفیقا! نیست اين، چون باز شد دستترفیقان را زپا افكندن و گردن فرازی ها تو چون كركس، به مشتی استخوان […]
چه درویشانه می رقصم ..چسان رندانه می رقصم که من با دانه تسبیح و………..با پیمانه می رقصماز اتش مثل دود دانه اسپند ……..نگریزمکه گرد شمع بی باکانه……… چون پروانه میرقصمهمه از گردش جام وسبو بی هوش […]
به لطفت ساقیا امشب بسی مستانه ميرقصماگر جامم نكو داری به یک پیمانه میرقصم كف ميخانه میشویم به اشک پاک خود امشببه دستت میدهم دل را دمی جانانه میرقصمبه زیر پای تو دل را کنم […]
عاشق نشدی زاهد ، دیوانه چه می دانی در شعله نرقصیدی ، پروانه چه می دانی لبریز می غمها ، شد ساغرِ جان من خندیدی بگذشتی ، پیمانه چه می دانی یک سلسله دیوانه ، افسون […]