سحر
۱ مهر ۱۳۹۲پائیز ودرد دانستن
۱ مهر ۱۳۹۲خاطرش در سر گرفتم خانه بوی گل گرفت
در همان یک لحظه هم کاشانه بوی گل گرفت
ساغری بر کف نهاده منتظر آن ماهرو ی
وقت نوشیدن شدو ،میخانه بوی گل گرفت
تا نوازش کرد شانه خرمن زلف بتم
خانه،ایوان ،بام وکوچه ،شانه بوی گل گرفت
تا که آن غنچه لب از لبهای ساغر سیر شد
صحن بستان ،میکده ،خمخانه بوی گل گرفت
چون که بردم نام زیبای تو را در میکده
ساغر وجام می و پیمانه بوی گل گرفت
جلوه گر شد دلبر (فانی ) به بستان لحظه ای
کبک وصعوه ،بلبل و پروانه بوی گل گرفت …