۲۵ مهر ۱۳۹۲شمع دوحسن و عشق پاك را شرم و حيا دركار نيست پيش مردم شمع در بر ميكشد پروانه را صائب تبریزی
۲۵ مهر ۱۳۹۲دل من دل نیستیادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد خطی ننویسم که آزار دهد کسی را که تنها دل من ؛ دل نیست..
۲۵ مهر ۱۳۹۲ادم برفیبه شانه ام مي زني که تنهاييم را تکانده باشي؟ به چه دل خوش کرده اي؟ تکاندن برف از شانه ي آدم برفي؟!
۲۵ مهر ۱۳۹۲بارانگاهی باران همه دغدغه اش باران نیست گاهی از غصه می بارد. گاهی نیز دلش برای رسیدن وبوسیدن زمین تنگ می شود ومی بارد مثل چشمان من
۲۴ مهر ۱۳۹۲نا خواندهمن خطی برای خواندن ندارم مرا ورق نزن ..تنها صفحه همه من …همان برگ سفیدی بود..که از عشق تو سیاه شد چه می خوانی ازمن من ناخوانده به انتها رسیده ام
۲۴ مهر ۱۳۹۲سوگند و به پروانه که در عشق فنا می گردد زندگی زیبا نیست آنچه زیباست تویی یادمان باشد از این غمکده روزی برویم که کسی عطر تو را حس نکند و ندزدند تو را از من […]
۲۳ مهر ۱۳۹۲توبهدر کوی خرابات کسی را که مقام استدر دنیی و در آخرتش جاه تمام استما توبه شکستیم و در این قول درستیمبا ساغر می عهد که بستیم مدام است