لبم چه بی پروا نام ترا زمزمه می کند،،،،،
مهربانی را که دیرگاهیست از بام خانه ام
پرواز کرده بود ،در سلام تو ،،جستجو می کنم
ای قدمگاه تو..،آخرین سجده گاه. ،،، من. ..
از کدامین باغ بهشت می آیی،که تبرک را،،،
به هنگام وضوی عشق..در دستانم…….کاشتی
وکدامین جام شراب عشق را در کامم ریختی
که هنوز مدهوشم