رقص کائنات
۳۰ تیر ۱۳۹۴بیچاره گل سرخ
۱ مرداد ۱۳۹۴وقتی کسی را که دوستت دارد
آزردی… با غرورت ..با دروغهایت ..با پنهان شدن پشت دیگران
او آرام آرام شکسته میشود
اما می ماند نه اینکه نفهمد ..بلکه
چون دوستت دارد..به عشق ایمان دارد ..
ان را میشناسد ومقدس میداند ..یازهم تحمل میکند
اما
وقتی کاسه صبرش لبریز شد
دیگر آرام آرام نمی رود
بلکه یکباره می رود
وتو تعجب می کنی ..ومی پرسی چرا ؟ولی او رفته است
تا تو بمانی و خاطرات شکسته شدن او!
خاطره عشق بزرگ او که لایقش نبودی
حال
با خورد شدنت می فهمی
با تنهائیت ..با بیکسیت
خواهی فهمید بارها و بارها چگونه نابودش کردی و او دوستت داشت..
وچقدر ترا تحمل کرد
خواهی فهمید که فقط تو آدم نبودی!
او هم بود…
ولی دیگر رفته است وبر نخواهد گشت
او رها شده ..ولی تو دربندی
در بند حماقت خود ..پشیمانی تو سودی ندارد