من آن ناخوانده آوازم۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴شقایق داغدار۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ داستان غم انگیزی است دستی که داس را برداشت همان دستی بود که یک روز در مرزعه گندم کاشت نگاهی که ترا بدرقه کرد همان نگاهی بود که ترا بخود خواند وکاه های سر مترسک را همان کلاغی پراکند که مترسک عاشق او شده بود اشتراک گذاری54 پست مرتبط۱۸ مهر ۱۴۰۲دوستت دارمادامه مطلب۶ اردیبهشت ۱۴۰۲جهان عاشقیادامه مطلب۶ اردیبهشت ۱۴۰۲اینه چشمانادامه مطلب دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *دیدگاه * نام * ایمیل * وب سایت ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم. Δ