بهار وزندگی
۶ فروردین ۱۳۹۳مستم کن وهستم کن
۱۱ فروردین ۱۳۹۳مهربان من .معبود من
دیرگاهیست که یک بغل تنهایی دلم را فشرده ست
نگاه دلم خسته از هجوم ثانیه ها ی انتظار
انتظاری طولانی
تا دانه تاریک وجودم از خاک سر برآورد
و دل به روشنایی مهر تو بسپارد
تا شاخه عریان امیدم، از سبزی ایمان به تو بشکفد
تا نهال نازک نور در سرزمین تیره اندوهم ریشه دواند
تا از دشت رویا پلی بر ساحل بیداری زنم
تا عشق تو با زمزمه حضورش دستگیر قلب خاموشم شو
د و شب غمزده ام را پر پر کند
تا سرخی ِ عشق ، قامت آیینه تنهایی را بشکافد
و وزن امید را بر دوش قلبم بگذارد
تا حادثه عشق رخ دهد
و ظلمت دل تارم را در حرارت مهربانیت چراغان کند
تا معجزه ای در حضور تو یابد
دستهایم را بگیر ومرا در اغوش پر مهرت پناه ده تا لختی بیاسایم واز جهان جهانیان برهم
.ترا میخواهم ..فقط ترا