الهی در سر گریستنی دارم دراز ـ
ندانم که از حسرت گریم یا از ناز ـ
گریستن حسرت… بهره یتیم
و گریستن شمع بهره ناز ـ
از ناز گریستن چون بود این قصه یی است دراز
الهی نه جز از یاد تو دلست
نه جز از یافت تو جان
پس بیدل و بیجان زندگی چون توان؟
خواجه عبد الله انصاری