این غزل شور انگیز حضرت مولانا سراپا وجد است ورقص است وامید وعشق هرچند بار خواندم بیشتر لذت بردم وبرقص امدم ————————————– همه چون ذره روزن ز غمت گشته هواییهمه دردی کش و شادان که تو […]
خیمه بزن بر قلب من , صاحب این خانه توییمستم کن از جام لبت , ساقی و پیمانه تویی آغوش سردم را ببین , محتاج دوزخ توامروشن نما چشم دلم , خورشید کاشانه تویی بر تخت […]
ساربانا ! اشتران بين سر به سر قطّار مستمیر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست باغبانا رعد مطرب……. ابر ساقی گشت و شد؛ باغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار […]
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟ وآنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟ وآنکه سوگند خورم جز به سر او نخورم وآنکه سوگند من و توبه ام اشکست کجاست؟ وآنکه جانها به […]
آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ چوگان زلف دیدی […]
گویند ز پیمانه ننوشید ، حرام استهر کس که بنوشد به سر دار مقام است ما دوش به میخانه ی عشّاق برفتیمدیدیم که مستی همه را کیش و مرام استگفتیم به پیمانه چه دارید که مستید […]
مستی ما، مستی از هر جام نیست…مست گشتن ، کار هر بد نام نیست! ما ز جام دوست، مستی میکنیم…خویش را فارغ ز هستی میکنیم! می ، پلیدی را ز سر بیرون کند…عشق را در جام […]