دلم گرفته استدلم گرفته استبه ایوان می روم و انگشتانم رابر پوست كشیده ی شب می كشمچراغ های رابطه تاریكندچراغهای رابطه تاریكندكسی مرا به آفتابمعرفی نخواهد كردكسی مرا به میهمانی گنجشك ها نخواهد بردپرواز را به […]
شمع تصويريم، از سوز و گداز ما مپرسپرتوي از رنگ تا باقيست، با ما آتش استغرق وحدت باش اگر آسوده خواهي زيستنماهيان را هر چه باشد غير دريا آتش استبیدل دهلوی
تو زیبایییگانه و ساده همانند خودتچشمانی پر ازعشق وکلامی پر از مهر با سلوک شگفت اندامت ونان تازه ی هر روزنگاه ت مرا می خوراند نان عشق را و زمزمه ی دستان سخاوتت در سفره نوازشت […]
امشبشب من است و شب عاشقان راستین ،شب نجواهاي عاشقانه و آنها كه عشق را مي نوازند در نيلبكانشان !شب خيالهاي نازك عشق !شب راز ونیاز شب روحهاي بي قرار عاشق !شب پرواز شب بي قراري […]
از بوریای زاهدان ، بوی ریا آید به جانبهر نماز عاشقان ، باشد مصلای دگرمن می روم سوی حرم ، دل می کشد سوی صنممن می روم جای دگر ، دل می برد جای دگرای عشق […]
من از نهایت شب بیداد حرف میزنمواز منتهای تاریکی جهل….من از خرافات می نالموازستمی که این درماندگان وطمع کاران بر خود روا میدارند تا با این خرافات به بهشت برسند بی انکه خدا را شناخته باشند […]