از دو عالم فارغم، آزاده ای چون من کجاست؟ زیر دست سایه ام، افتاده ای چون من کجاست؟ سایه ام چون سرو بر دوش گلستان بار نیست در جهان آب و گل، آزاده ای چون […]
بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو بیزار شو بیزار شو وز خویش هم بیزار شو در مصر ما یك احمقی نك میفروشد یوسفی باور نمیداری مرا اینك سوی بازار شو بیچون تو را […]
عشق … رقصیدن به ساز کسی نیست! یک رقص دونفره است، گاهی گامی به عقب… گاهی گامی به جلو…اگر بخواهی تنها برقصی واورا برقصانی عشق نیست ..خود خواهی است راستی رقص دونفره عشق را بلدی؟
دل من دیگر گریه نکن این جا از نهنگ ها و خیزاب های اقیانوس تنها شوری اشک یاد داشت مانده است وماهی هائی که بر سطح اب می بینی ماهی های مردهاند که تو می پنداری […]
عشق آزاده ی من! باز نما پنجره رادیدن روی تو زیباست…… اگر بگذارندبعد از آن غربت تلخی که تحمل کردیمجادة گمشده پیداست…….. اگر بگذارندچهره بگشای تو ای شاهد آزادی و عشق!دیده مشتاق تماشاست، اگر بگذارندزاده ی […]
پنجره دلت را بگشا..ستاره عشق بتو چشمک میزندقبل از دمیدن صبح عاشق شوفردائی در کار نیستعشق واقعی فقط یکبار در میزند بقیه زنگها را کودکان بازیگوش میزنند ومی گریزند مرد از عاشق شدن پروا نمی کند
. لبم چه بی پروا نام ترا زمزمه می کند،،،،،نامی به وسعت جهان عشق جهانی به کمیابی سیمرغ مهربانی را که دیرگاهیست از بام خانه ام پرواز کرده ،در سلام تو ،،جستجو می کنم ای قدمگاه […]