دی ۱۳۹۲

۱۲ دی ۱۳۹۲

شبیه چه هستم

شبیه چه هستم اسب سپیدی که در دشتی بی انتها می تازد پرستویی که فصل های کوچ را می شناسد آن ماهی آزاد که تن خویش به دریا می سپارد آتشی که میلی به خاموشی ندارد […]
۱۲ دی ۱۳۹۲

یلدا

گیرم که یلدا هم بیاید.شبی هم به درازا بکشد.برفی هم ببارد.سفره ای هم چیده شود.اناری هم باشد.و دیوان حافظی هم.چه یلدایی؟چه برفی؟چه فالی؟بی تو اینجا همه شب یلداست.همه شب سرد است.همه شب فال مرا می گیرد،یاد […]
۱۲ دی ۱۳۹۲

پرنده در باد

واژه هایت در قلب مندایره های سطح اب را می مانندبوسه ات بر لبانمبه پرنده ای در باد می ماندچشمان سیاهم بر روشنای اندامتفواره های جوشان در دل شب را یاداورندچونان ستاره ی زحلبر مدار تو […]
۱۱ دی ۱۳۹۲

زندگی در مردن

تو نمی دانی غریو یک عظمتوقتی که در شکنجه یک شکست نمی نالدچه کوهی ست! تو نمی دانی نگاه بی مژه محکوم یک اطمینانوقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره می شودچه دریایی ست!تو نمی […]