عشق تو،
۱۵ آبان ۱۳۹۶مسافر
۱۶ آبان ۱۳۹۶چه درویشانه می رقصم ..چسان رندانه می رقصم
که من با دانه تسبیح و………..با پیمانه می رقصم
از اتش مثل دود دانه اسپند ……..نگریزم
که گرد شمع بی باکانه……… چون پروانه میرقصم
همه از گردش جام وسبو بی هوش گردیدند
ومن در محفل مستان خود …….مستانه می رقصم
رقیبانم مر ا بینند چون ..در پیچ وتاب ایند
که با یک اشنا از دو جهان……… بیگانه می رقصم
اسیری را علاج وداروی دیوانگی دانند
چو زنجیری به پا بینم ………من دیوانه می رقصم
چو اب چشمه کهسار ازادی پسندیدم
درون خانه می گریم ..برون خانه می رقصم
شعری از جناب اسیری کرمانشاهی عارف گرامی ودوست عزیزم