بهمن ۱۳۹۲

به شانه ام مي زني که تنهاييم را تکانده باشي؟ به چه دل خوش کرده اي؟ تکاندن برف از شانه ي آدم برفي؟!

عمری از دوست داشتن نوشتم سالها از مهربانی گفتم …فریاد زدم…نالیدم..صدایم تا عرش کبریا رفت ..فرشتگان لبیک گفتندخداوند هم خندید ولی در همه زمین از صدای رعد اسای فریادم کسی نلرزید از برق خیره کننده تندرم […]

گاهی دلم از هرچه آدمی می گیرد گاهی دلم دو کلمه حرف عاشقانه می خواهد نه به شکل دوستت دارم و نه به شکل بی تو می میرمنه عزیزم ..دلبرم .. ساده شاید مثل: دلتنگ نباش […]

الهی !ظاهری داریم شوریده…باطنی داریم در خواب سینه ای داریم پر اتش…ودیدهای داریم پر اب الهی به لطف دست ما گیر..وبه کرم پای داروبر زبان استغفار مارا دریاب خواجه عبدالله انصاری

به حرمـــــت نان و نمکی که با هم خوردیمنــــــــان را تو ببرکه راهـــــــــت بلند است و طاقتــــــــــت کوتاهنمــــــــــک را بگذار برای منمی خواهم این زخم همیشــــــــــه تازه بمانـــــــد…من به این نمک های روی زخم دل عادت […]

آدم هــای عجیبـــی دارد اینجــا!دوستــی هــایشان نـــاگهانی ســتدلبستــن شـــان غریـــب استو رفتــن شان بی بهانه و آشنـــا…!هنوز نرفته ایجایت را با دیگری پُر می کننداحساس ؟؟؟؟ قول ؟؟؟ شرف؟؟؟ عشق ؟؟؟با من شوخی نکن !!!!من به […]

خدا كند انگورها برسند..جهان مست شود..تلوتلو بخورند خیابانها..به شانه ی هم بزنند..وشادی یکبار دیگر به شهرم باز گردد..چقدر جایتان  خالیست ..خنده وشادیشاید ..فقط شاید عشق ودوستی هم از راه برسند

محراب دل ان جلوه اغوش فریب است نشناخته ام کعبه وبتخانه کدام است بند از مژه برداشت خیال رخ ساقی ای ابر ببین گریه ی مستانه کدامست سر تا سر این دشت پر از جلوه لیلی […]

نه بر پیکار ما با با طعنه…. هر فرزانه می خندد بسهل انگاری م…..ا عاقل ودیوانه می خندد ستونهائی که میلرزید….. از طوفان خشم ما بروی لاشه بیجان م……ا مستانه می خندد گلستان که نشد این […]