این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست؛
۲۰ بهمن ۱۳۹۶
شکستن دل
۲۰ بهمن ۱۳۹۶

کوچ از دیار

من مدتهاست از دنیای یکنواخت روز مرگی به در آمده‌ام
من از شهر خفتگان شب که با خرافات خود دلخوشند گریخته ام
این‌جا بوی عفن تکرار ودروغ واسارت مرا پیر می‌کند
از دیار عشق امده ام وبه دیار عشق هم کوچ خواهم کرد
من دیگر در این سایه سار پوسیده
سپیده های خونین ..مارشهای عزا
فرمان اتش ..قفس های در گشوده

ققنوس (2)

که دربندان ان به دانه ای خوشند نخواهم ماند ومی گریزم
من چشم های شیشه ای را دوست ندارم وهوای مسموم ریا را نمی خواهم
من دیگر ..هرگز گیسوی پیر خویش را نخواهم بافت.
و هرگز صدای پر از ریای دوستت دارم را نخواهم شنود
اخر از گل عشق سرشته شدم ودر دامان مهربانی بزرگ شدم
که فرمود<<جانا به غریبستان قدر تو نداند کس با سنگ دلان منشین تو گوهر این کانی >>

اری موسم رفتن است..وقت کوچ پرنده ای از قفس ازاد شده
که هنوز پرواز را می شناسد ..
بسوی کوه قاف سیمرغ وار کوچ خواهم کرد
پرویز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *