صدای طنین عشق
۷ مرداد ۱۳۹۷
عاشقانه ای از سر زمان
۷ مرداد ۱۳۹۷

رفتنی باید برود .

در پگاهی ارام و در سکوت ازین دیار رفتم
رفتنی باید برود ..ومن نبز رفتم
انقدر ارام که حتی قاصدک بی خبر ماند!
انقدر ارام که بوسه شبنم از رخ غنچه خفته گل نیز ربوده شد
وخواب زیبای او را نیز اشفته نکردم
ارام که حتی نسیمی گذرم را حس نکرد
و چشمان نرگسی گشوده نشد نا بدرقه ام کند
رفتم و اهنگ زیبای مرضیه را زیر لب نجوا کردم
از برت دامن کشان ..رفتم ای نامهربان
از من ازرده دل ..کی دگر بینی نشان
ارام رفتم

ارام رفتم ودر دورهای دور ..گمشدم
شاید هم در خودم گم شدم
نمیدانم گویا در دنیای عجوزه هزار داماد
و پر از فریب وریا در رنگها نیز گم شدم

مردی از تبار غبار ..باید هم در غبار گم شود

.مردی که خود را گم کرده چه بهتر در غبار نیز گم شود !!!!
تا شاید خود را پیدا کند …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *