عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مرا
۲۸ فروردین ۱۴۰۰ما سالهاست سقوط کرده ایم نه هبوط
۲۸ فروردین ۱۴۰۰برای لحظه ای
دستانت لطیفت را به من بده
چشمانت زیبایت را ببند
بگذار دلم
با انگشتان تو این بار
روی دیوار نقاشی بکشد
و حس کن
رنگها چه تبی دارند وقتی دستهای تو ان ها لمس می کند
و جان دیوار
چه بیقرار می شود
وقتی در برش می گیرند
و تو مگریز
وقتی نگاهم
هوای نقاشی
روی بوم تنت..را دارد ….
.یا انگشتانم روی پوست داغ حریر گونه ات
می لغزد