مسافر
۱۶ آبان ۱۳۹۶امشب دلآرامم کجاست؟
۲۵ آبان ۱۳۹۶ندارم چشـم من، تاب نگاه صحنه سازی ها
من یکرنگ بیزارم، از این نیرنگ بازی ها
زرنگی نارفیقا! نیست اين، چون باز شد دستت
رفیقان را زپا افكندن و گردن فرازی ها
تو چون كركس، به مشتی استخوان دلبستگی داری
بنازم همت والای باز و بی نيازی ها
به میدانی كه می بندد پای شهسواران را
تو طفل هرزه پو، باید كنی اين تركتازی ها
تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غیر از این حاصل
من و از كس بریدن ها، تو و ناكس نوازی ها
رحیم معینی کرمانشاهی