دعا
۲۸ مهر ۱۳۹۲طواف
۲۸ مهر ۱۳۹۲اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود
باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی.
آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛
آن وقت صدایش کن؛به نام صدایش کن؛
او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟!
تو صریح و ساده و رک بگو.هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه.
خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند.
شادمان باش. او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی.
از او کمک بگیر.
از او بخواه به تو نفس، پشمک، چرخ و فلک، قدم زدن،
کوه، سنگ، دریا، شعر، درخت… تاب، بستنی،
سجاده، اشک، حوض، شنا، راه، توپ، دوچرخه، دست، آلبالو،
لبخند، دویدن و … عشق… بدهد..او خواهد داد همه را ..اره همه را
آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده که زندگی از این که تو زنده هستی به خودش ببالد!!
دیگران را فراموش نکن