من و انکار شراب
۲۱ فروردین ۱۳۹۴ﮔﺎﻫﯽﺑﺎﯾﺪ ﺭﺩ ﺷﺪ ،
۲۱ فروردین ۱۳۹۴حالا که رفته ای
سر می گذارم بر شانه ی همه ی نیلوفرانی
که امسال بی تو گریسته اند
گریسته اند ولی بی تو نزیسته اند
حالا که رفته ای
بهانه ی خوبی است برای باران
حالا که رفته ای
گمان نمی کنم برگردد
پرنده ای که از دست تو دانه بر می چید و
در کلمات تو پرواز می کرد
حالا که رفته ای
هیچ راهی مرا به جایی نمی برد
در حافظه ام می چرخم
همه کلید ها را گم کرده ام
حالا که رفته ای
شعری می نویسم برای گل های مریم
شعری می نویسم
برای دیداری که اتفاق نمی افتد