وگرنه رشته تسبیح بر زنار می پیچد

خیمه بزن بر قلب من
۲۲ دی ۱۳۹۵
مرا ز جام باده‌ام جدا مکن
۲۴ دی ۱۳۹۵

وگرنه رشته تسبیح بر زنار می پیچد

دل آزاده از طول امل بسیار می پیچد

که مصحف بر خود از شیرازه زنار می پیچد

کدامین بی ادب زد حلقه بر در این گلستان را؟

که هر شاخ گلی بر خویشتن چون مار می پیچد

حجاب آب و گل گردیده سنگ راه یکتایی

وگرنه رشته تسبیح بر زنار می پیچد

به این بی ناخنی چون می خراشم سینه خود را

صدای تیشه فرهاد در کهسار می پیچد

نمی دانم چه می ریزد زکلک نامه پردازم

خسرو وشیزین

که هر سطری به خود از درد چون طومار می پیچد

ازین بستانسرا با دست خالی می رود بیرون

سبکدستی که بر هر دامنی چون خار می پیچد

به دور چشم او انگشت زنهاری است هرمژگان

که از بیمار بدخو روز و شب غمخوار می پیچد

مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد

که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *