دوست داشتن یار
۲۶ دی ۱۳۹۶
عشق يعني1
۸ بهمن ۱۳۹۶

همه چیز پر

نمیدونم چرا خیلی وقته خیلی چیزها را فراموش کـــــــرده ام
یک شبح دور از انها یادم میاد
انگار توی مه هستن ..
تو یک ..مه غلیظ. شاید هم .تو کتابها ..لای دفتر خاطرات ..زیر گلهای خشک
تو خاطره سالهای دور ..خیلی دور ..اوه ……یه چیزکی داره یادم میاد

1524857_545548788874643_1968181490_n
اره انگاری بود ند …. بودند….. اره والله بودند
یه چیزهای خوب وقشنگ ..مثل مردی ومردانگی
مثل عشق ..دوستی ..مهربانی ..صفا ومعرفت
ایثار وگذشت حتی یه ..لبخند واقعی
ترانه وغزل وشعر عاشقانه…ساز ورقص..و شادی
از همه مهمتر
دوستت دارم راستکی
نه بازاری .. نه فروشی ..
از ان ناب ها که دل را یه باره هری بریزه پائین
رعشه به تن ادم بده
نفس ادم را بند بیاره

10314472_727994363963417_8261373108476561869_n
از اونها که یه ساعت بشینی ونگاه کنی .به کجا .خودت هم ندونی
وارام اه بکشی ..گاهی نم اشکی
گاهی زمزمه اهنگی
وگاهی خنده زیر لبی
تو خونه ها که نه ..
حتی تو کوچه باغ ها هم دیگر کسی دل ای دل نمی خونه
راستی شما ازین چیزها یادتون میاد …؟؟؟؟اره؟؟؟؟؟
خوش بحالتون ..نکنه من فراموشی گرفتم
داشت پاک فراموشم میشد که یه روزی اینها بودن
زندگی بود وشادی ..عشق بود وزیبائی
مردی بود وراستی زنی بود ودلدادگی
صفا بود ..وفا بود ..مروت بود همت بود
اوه بخوام بشمارم مثنوی هفتاد منی باید بگم ..سرتون را درد اوردم
خلاصه همه چیز بود ..همه جا بود
هرکدام سرجای خودش اخ الان دیگه هیچی نیست یعنی
همه پر بی پر هم پر؟؟؟؟؟؟
انگاری مرضیه از وقتی که خوند رفتم که رفتم ..همه چیز رفته بود
ما هم بریم بریم تو مه !!!!!!!
ای روزگار نامرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *