با که گویم
۲۷ تیر ۱۳۹۴
محبوبه شب
۲۸ تیر ۱۳۹۴

نذر کرده ام

نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد.
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم
که……”این نیز بگذرد”………….

00 (10)

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است.
یک روزی که خوشحال تر بودم
یک نقاشی از پاییز میگذارم, که یادم بیاید

44377_(720x540)
زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود, رنگارنگ, از همه رنگ, بخر و ببر!
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که …………..
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد

1
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان….!

مهدی اخوان ثالث

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *