عزیز من هرگاه که دیدی
بندهای زندگی وروزمرگی گسسته شد
غصه ها قصه شدتد
انگاه که شراب شادی وعشق در صهبای همه عاشقان ریخته شد
زمانی که ساغرها از شراب مستی بخش مملو و
چشم ها از تلالو محبت لبریز
ودلها سرشار از مهربانی شدند
هرگاه که دیدی کبوترازادی ..با گلبرگی از گل یاس
در اسمان ابی دیار ما ظاهر شد
ودیگر قفسی نبود وزندانها ویران شدند
مرا بیاد اور
عاشق پیری را که درجستجوی ان ها
همه جا رفت ونیافت
یکه وتنها زندگی کرد
و ساکت ومغموم درحسرت انها در کنج تنهائی ولی در اغوش خالق عشق غنود
اری مرا بیاد اور ..مرا بیاد اور