دلتنگ
۱ شهریور ۱۳۹۲
درد
۳ شهریور ۱۳۹۲

دیار من

اینجا در دیار ما کنار خیابان علاقه می فروشند
اینجا کنار خیابان وحتی در مترو
اغوش وبوسه وعشق می فروشند
ارزان هم میدهند که مشتری شوی
اینجا روز چهار شنبه خوشبختی می فروشند
با یک بلیط بخت ازمائی
وروی اتوبوس ها شخصییت ..به قیمت دادن بلیط
اینجا در مکتب جهل بهشت را هم می فروشند
اگر پول خوب بدهی خدا را هم می فروشند 
اینجا بانکها فردا را به قیمت مفت می فروشند
اینجا با چای وپفک هم میتوان سعادتمند شد
انهم سعادت ابکی یا پفکی
ولی از من بشنو هرگز در خیابان ..در کوچه وهمه شهر ودیار ما بدنبال ادم نگرد
ادمهائی که می بینی رقصان در جهلند ..رقصان در ظلمند ومعتاد به روز مرگی
ارام عبور کن دوست من .رویت را بر مگردان ..درختان نیز مصنوعی هستند ..چه رسد به ادمها ودلها
همه جا سقوط است وهبوط
1187004_471358189627037_2059370493_n
اینجا من استاد می شوم ..تو دکتر واو مهندس با کمی گرانتر خریدن میوه
اری دوست من .اینجا …اینجا …….اینجا………………..
اینجا ..اری اینجا ..در دیار من …پرواز واژه ای گم است
نکند پر پرواز تراهم بشکنند
پرواز کن …پرواز تا یادت نرفته است
راستی پرواز بیادت مانده است ؟؟؟؟
نه ان پرواز که بلیطش را از اژانس میتوان خرید
پرواز بسوی انسانیت ..مهربانی وعشق
من هم خواهم امد .لختی صبر کن تا بالهایم خوب شود
با سنگ جفا ونامردی شکسته است

9

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *