ديگر كسي در كنار خيابان به گل سجده نمي كند

سونامی حیات
۹ مرداد ۱۳۹۳
دمی دیگر با شیخ بهائی
۹ مرداد ۱۳۹۳

ديگر كسي در كنار خيابان به گل سجده نمي كند

خيابانها
عبور سرد خستگي هاست
با تن هائي كه عشق را
با زحم معامله كرده اند
ديگر كسي
در كنار خيابان به گل سجده نمي كند
و پرواز شاپرك را دوست ندارد
درخت را نمي شناسد
و دلدادگي گنجشكان را
نمي فهمد
ديگر كسي
بهار را بياد ندارد
و درختان سيب را
و شكو فه هاي نارنج را
برايش
پرنده بي معني است
گل مفهومي كسالت آ ور دارد
مهرباني واژه غريبي ست
و عشق ، تنها ، عبور تند از خيابانهاست
– عبور سرد تنهائي
در ازدحام آهن و شلاق
ديگر كسي
به آ سمان نگاه نمي كند
و ستاره را دوست ندارد
و با ماه حرف نمي زند
اينجا
گل ها بدون ريشه اند
هيچگاه قد نمي كشند
با هوا بيگانه اند
و در آ ب زندگي نمي كنند
اينجا
چشم ها زميني اند
قلب ها زميني اند
دستها زميني اند
با ماه راه نمي روند
با خورشيد گفتگو نمي كنند
و با آ سمان پرواز نمي كنند
(؟؟؟؟؟؟)

10553518_641092265986961_219085618996118601_n

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *