دل از اميد، خم از مي، لب از ترانه تهيست

فضای خالی از آيينه وبهار
۱۷ آذر ۱۳۹۶
شرمنامه مرد 1
۲۴ آذر ۱۳۹۶

دل از اميد، خم از مي، لب از ترانه تهيست

دل از اميد، خم از مي، لب از ترانه تهيست
اميد تازه به سويم ميا که خانه تهيست
شبي ز روزن رؤيا مگر توان ديدن
که اين حصار ز غوغاي تازيانه تهيست
اگر درخت کهن مرد، زنده بادش ياد
هزار حيف که اين باغ از جوانه تهيست

pic516_www.jahaniha.com_6



تو در شبانه ترين روزها ندانستی
که جام زيستن از بادة بهانه تهيست
خروش العطش از رودخانه ها برخاست
ستيغ و صخره ز فرياد عاصيانه تهيست
زبان خشم و غرور از که ميتوان آموخت
که ((خوان هفتم تاريخ)) جاودانه تهيست
به سوگوارای سالار خاک و نيلو فر
غزل ز واژة زرّين عاشقانه تهيست
مگر عقاب دگر باره بر نمي گردد
که کوهسار غمين است و آشيانه تهيست

15327503_1146417858787730_2450680672694800542_n
واصف باختری شاعر زیبا گوی از دیار افغان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *