در درون من دخترك كوچكيست
كه رمز گل ها رابا شبنم ميداند
و زبان ابرها را ميفهمد
با صداي بارش باران به خواب ميرود
و با بوسه صبحگاهي خورشيد
از خواب بر مي خيزد
نفس باد را بر روي گونه اش احساس مي كند
و بر پيام نسيم لبخند ميزند
او زندگي را مي فهمد
دخترك درون من
ارزش لحظه ها و بودن را ميداند
اما
مدتهاست
كه دخترك كوچك درون من
گريان، در گوشه اي پنهان شده
و مرا به من واگذاشته است
دلم براي دخترك سخت تنگ است