دوست داشتن ها
۸ تیر ۱۳۹۶
ضیافتی در راه است…
۱۳ تیر ۱۳۹۶

جشن تیرگان

به نام خداوند جان و خرد

سیزدهمین روز در هر ماه زرتشتی “تیر” یا “تیشتر” نام دارد. هر سال و در هر ماه تیر، هنگامی که روز “تیشتر” فرا می رسد آن روز را با نام “تیرگان” جشن می گیرند. در گاهشمار امروزین، تیر روز برابر است با دهم تیر.

تیر در زبان اوستا”تیشتریه” و در پهلوی “تشتر” نامیده می شود. در ادبیات اوستایی تشتر یا تیر نام ایزدی است که به باریدن باران کمک می کند،همچنین در باور ایرانیان نام ستاره ایست که هرگاه در آسمان پدیدار می شود،مژده باریدن باران را می دهد.

دلیل پیداش جشن تیرگان نیز مانند بسیاری از آداب و رسوم دیگر در فرهنگ ایرانی،با رویدادی سرنوشت ساز از تاریخ زندگی ایرانیان باستان هماهنگی یا پیوند یافته است.

گروهی این جشن را به نبرد تورانیان و ایرانیان نسبت می دهند. بدین روایت که در زمان پادشاهی منوچهر،پس از اشغال بخش های زیادی از سرزمین ایران توسط افراسیاب،قرار بر این گذاشته شد که از سوی فردی از سپاه ایران در خطه طبرستان،تیری رها گردد و هرجا در زمین فرود آید مرز ایران و توران تعیین گردد.بنابراین آرش پهلوان دلیر ایرانی با تمام توان تیری از کمان رها می سازد.این تیر در باور اسطوره ای، توسط ایزد باد همراهی شده و در کنار رودخانه جیحون بر درختی می نشیند و مرز ایران و توران مشخص شد.وگفته شد با فرود این تیر ارش نیز میمیرد زیرا همه توان وحیات خودرا در این تیر فرستاده بود تا ایران سر بلند باشد ..اکنون بنگرد !!!!!

بنابر روایت دیگر در زمان ساسانیان و پادشاهی فیروز،هفت سال در ایران خشکسالی روی داد.مردم ناگزیر روی به دشت و بیابان آوردند و با نیایش خود را از پروردگار خواست باران کردند.پس از چندی بارش باران شروع شد و ایران از خشکسالی رهایی یافت.از آن سال به بعد ایرانیان در چنین روزی به یکدیگر آب می پاشیدند و شادی می کرند.که هم اکنون نیر این مراسم در بین زرتشتیان رواج دارد.

 

پرویز 1391  (8)

سنت های جشن تیرگان:

روز پیش ار جشن تیرگان مردم با شادمانی درون و بیرون خانه های خود را آب و جارو کرده،همه اهل خانه سرو تن خود را شستشو داده،رخت نو بر تن کرده و به سرخوشی و شادی می پردازند.

همه مردم از پیر تا جوان نخ تیرو باد را که از جنس ابریشم نازک و مجموعه ای نخ های عموما هفت رنگ تابیده شده( به نشانه رنگین کمان) به مچ و گاه به انگشت دست می بندند و ده روز بعد(روز باد) در مکان مرتفعی آن را به باد می سپارند. از بامداد روز جشن تیرگان،زرتشتیان به ویژه جوانان می کوشند به هر شیوه ممکن با شادمانی به یکدیگر آب بپاشند.

یکی دیگر از مراسم این جشن مانند تعدادی دیگر از جشن های ایرانی فال کوزه”چک دوله” است.به این صورت که روز قبل از جشن تیرگان،دوشیزه ای را بر می گزینند و کوزه سفالی دهان گشادی به او می دهند.او این کوزه را از آب پاکیزه پر می کند و دستمال سبز ابریشمی را بر دهانه آن می اندازد.آنگاه کوزه را نزد کسانی که آروزیی در دل دارند برده و از آنها می خواهد تا در مراسم چک دوله شرکت کنند.پس ایشان شیء کوچکی مانند گوشواره ،انگشتر ،سکه و مانند این ها را در داخل کوزه بیندازند.سپس دختر کوزه را به زیر درختی همیشه سبز برده و کوزه را تا روز جشن در آن مکان رها می کند.در روز جشن و پس از اتمام مراسم آب پاشی،همه کسانی که آرزویی در دل داشته و درمراسم کوزه شرکت کرده اند در جایی گرد هم می آیند و دوشیزه کوزه را در میان جمع می آورد.سپس سالخوردگان شروع به خوانش شعرهایی خاص می کنند و در پایان خوانش دختر دست در کوزه برده و یک شیء را بیرون می آورد به این ترتیب صاحب آن شئ متوجه می شود که شعر خوانده شده خواسته و آرزوی او بوده است.

اسطوره آرش کمانگیر:

اسطوره ها آیینه هایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزاره ها منعکس می کنند که قدرت تخیل، نهایت فعالیت خود را در این زمینه انجام می دهند و آنجا که تاریخ و باستان شناسی خاموش می مانند،اسطوره ها لب به سخن گشوده و فرهنگ آدمیان را از دوردست به زمان ما می آورند و افکار بلند و منطق گسترده مردمانی نا شناخته ولی اندیشمند را در دسترس قرار می دهند.

آرش کمانگیر پس از شکست ایرانیان از تورانیان برای تعیین مرز ایران و توران تیری را از نقطه ای حوالی ساری یا امل پرتاب کرده که تیر در نقطه ای از مرو فرود می اید.مرز ایران این گونه تعیین شد اما پیکر آرش پاره پاره گشت و او جان خود را در راه میهن فدا کرد. از آن قهرمان دلیر در “تاریخ طبری”،”شاهنامه”،”ویس و رامین”،تاریخ ابن اثیر” و “مجمع التواریخ” نام بد که کهن ترین آن اوستا_یشت هشتم_بند ششم است که در آن از قهرمانی به نام “ارخشه” با ویژگی هایی مانند تیزتیر و تیزتیرترین ایرانیان یاد شده است.ابوریحان بیرونی نیز در “اثارالباقیه” آورده است:فرشته ای به نام اسفندارمذ به منوچهر فرمان داد تا تیر و کمان ویژه ای بسازد و اسفندارمذ تیروکمان را به آرش داده و گفت هرکه آن را بیفکند به جای بمیرد و آرش تن به این جان سپاری داد.در نوشته های پهلوی آگاهی چندانی از این قهرمان به دست نمی آید و تنها در رساله ماه فروردین روز خرداد آمده است که در روز خرداد_روز ششم_از ماه فروردین منوچهر و ایرش شیباگ تیر سرزمین ایران را از افراسیاب پس گرفتند.در نوشته های دورهای اسلامی نوشته های بیشتری از ارش می توان یافت.

اوستا یا شاهنامه،آثارالباقیه یا مجمع التواریخ،فرقی نمی کند.رد پای آرش را بر بلندای دماوند می توان یافت.بی گمان هنوز رد قدم هایش باقیست.

منم آرش/سپاهی مردی آزاده

/به تنها تیر ترکش ازمون تلختان را

/اینک آماده..

می جوییدم نسب

فرزند رنج و کار

گریزان چون شهاب از شب چو صبح آماده دیدار

مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش

/گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش

شما را باده و جامه گوارا و مبارک باد.

قسمتی از ارش کمانگیر زنده یاد سیاوش کسرائی

منابع:

داستان های اساطیر ایران/ اقتباسی از سعید قانعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *