بیا امروز از چیزهای خوب حرف بزنیم.
بیا ژاکت هایمان را بندازیم روی شانه،
بنشینیم توی بالکن، مور مورمان شود و خم به ابرو نیاوریم.
اصلاً بیا خودآزاری کنیم.
همان بازی محبوبمان.
همان بازی ای که بر اساس قوانینش باید از زجری که می کشیم لذت ببریم.
بیا سرمای پاییز را بفرستیم لای استخوان هایمان ولی لبخند بزنیم.
اصلاً قه قه بزنیم زیر خنده و فوت کنیم توی ماگ شکلات داغمان.
بیا شیرینی بخوریم.
بیا خامه های روی شیرینی را لیس بزنیم و چرت و پرت بگوییم.
بگذار امروز نه خبری از حرف های کسل کننده کاری باشد و نه گله و شکایت از این و آن.
بیا بی خیال دنیا شویم و فقط از چیزهایی حرف بزنیم که ما را به خنده می اندازد.
بیا به همه چیز بخندیم.
بیا خنده دار شویم.
خنده دارتر از دلقک دماغ قرمز سیرک بزرگ خلیل عقاب.
بیا آنقدر مسخره بازی در آوریم که از شدت خنده به نفس نفس بیفتیم
و اشک از گوشه چشم هایمان پایین بریزد.