آمدي
در بی زمانی عشق
بی تنگنای گزمه ها
آنگاه كه گلدان یادگارت
تنهائي خاك و
اندوه نيمكتهاي باغ را ميگريست
پنجرهام اكنون
بهار را به پچپچهست
و بسترم
سرشار عطر ماندههاي نگاهت … ودستهایم .گرمی دستهایت
ولبها از طراوت بوسه ها
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ