آسمان را به سر اين همه زندان نزنيد

۲۳ دی ۱۳۹۷
هجرت و عشق
۲۳ دی ۱۳۹۷

آسمان را به سر اين همه زندان نزنيد

آسمان را به سر اين همه زندان نزنيد
زخم ها بر دل اين خانه ي ويران نزنيد
همه در دخمه ي تاريكي ِ خود گم شده ايد
حرف يك شهر چراغاني و تابان نزنيد
ترس در باورتان نعره كشان مي تازد
راه بر كوچه ي شيران و دليران نزنيد
پهلوانان همه در پاي شما خاك شدند
دست بر حرمت ِ افسانه ي دستان نزنيد


دختر عشق كه بدنام شما بود گريخت
لاف مجنونگري و مردي و وجدان نزنيد
چنگتان در پي ِ يك ذرٌه صدا سنگ شده ست
چنگ بر صورت ِ يك مرغ ِ غزلخوان نزنيد
بيش از اين طعنه به خود ، طعنه به ياران نزنيد
ننگ بر دامن پوسيده ي انسان نزنيد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *