دستهایی به هم پیوسته
۱۶ مرداد ۱۳۹۴
ساقیا! بده جامی،
۱۷ مرداد ۱۳۹۴

گر نروم نیستم

ساحل افتاده گفت : « گر چه بسی زیستم

هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم .»

موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت :

« هستم اگر می روم گر نروم نیستم . »

(( محمد اقبال لاهوری )) 00 (4)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *