مهمان داشتیم
همه آمدند
دست در دست
گاه شانه به شانه
با لبخند ، لبخند های
محو ، خسته ، شادان
مهمان داشتیم
همه آمدند
و صد ها نوشابه برای هم گشودند
از سه نوشابه ای که خریده بودم
مهمان داشتیم
همه آمدند
لبخند حسودی محو تماشای لبخند مغرور
و نیازی به دنبال ناز
مهمان داشتیم
همه آمدند
با بغل هایی پر از آرزوهای نیک شاید
لبخند هیز کناری ایستاد
صدایش را صاف کرد
گیلاس ها پر کشیدند
و سالروز زمینی شدنم را
جیرینگ جیرینگ
مهمان داشتیم
همه نیامد
بیچاره ها نمی دانستند
چند سالیست هوایی شده ام
راستی زمین کجاست؟
میترادات.ک
18 فروردین 96