گفتگو با خودم !!!!
ارام در گوشم گفت ..اهای مدعی ادم بودن بجای ادعا
لازم است گاهی از مسجد، کلیسا و …;
بیرون بیایی و ببینی پشتسر اعتقادات چه میبینی؟
ترس یا حقیقت؟!طمع بهشت یا عشق ؟
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی،
فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
ایا همین را می خواستی ؟؟؟؟براستی راضی هستی ؟
لازم است گاهی درختی،یا گلی را آب بدهی،
حیوانی را نوازش کنی، غذا بدهی،
به صدای پرنده گوش بدی حتی اگر کلاغ باشد
برفهای روی کوه را بنگری
ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟!
لازم است گاهی ..گفتم گاهی
بروی کودکی لبخند بزنی وبوسه ای به صورت مادر یا دستهایش
ببینی هنوز انسانی ادم راستکی هستی
یا شدی ادم اهنی ..دل سنگی …..وچشم شیشه ای
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی،
گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بیخیال شوی،
با خانوادهات دور هم بنشینید، یا گوش به درددل رفیقت بدهی
و ببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟!
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج،
وتوقع بهشت هم نداشته باشی که سرابی بیش نیست
تا ببینی در تقسیم عشق، در نهایت تو برندهای یا بازنده؟!
لازم است گاهی عیسی باشی، ایوب باشی، انسان باشی، ببینی میشود یا نه؟!
و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصلهای دورتر به خودت بنگری
و از خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم…
آیا ارزشش را داشت…؟!
لازم است نقاب از چهره برداری وبی حاجب به همه بنگری وهمه را بگذاری ترا ببینند
تا بفهمی ..اری تا بفهمی
زیبايی در فراتر رفتن از روزمرگیهاست..
البته اگر هنوز درک وفهمی در وجودت است
براستی هست ؟نمیدانم !!!!!!