وفــــــاداری من
۵ خرداد ۱۳۹۵
بوي ديوارهاي كاهگلي
۹ خرداد ۱۳۹۵

عروسک ها

با آوازت گریه خواهم كرد
و عروسك هایم را
به خاك خواهم سپرد

77
و بر مزارشان
گلهای اطلسی خواهم كاشت.برایشان اواز خواهم خواند
وصبر میکنم …
تا خاك، قصه باران را دوباره زنده كند
و عروسك هایم دوباره سبز شوند
وفرمان خواهم داد عروسک ها جان گیرند ..وفرشتگانی شوند ..زیبا .
من انها را نام خواهم نهاد .فرشته شادی ..فرشته ازادی ..فرشته مهربانی
فرشته شعر وموسیقی وزیبائی وفرشته فرشته ها ..اگاهی ..شاید هم یکی بنام
فرشته عدالت ….!!!!ولی نه با چشمانی بسته وشمشیری در دست

014780
با چشمانی باز واگاه ..که داد از از ظالم بستاند ..نه مظلوم
وچون ایند ..همه جا ندا در خواهم داد ..وهمگان بیدار خواهند شد
انگاه زندگی اغاز خواهد شد ..زندگی ؟؟؟؟اری نه روز مرگی
انگاه عشق نیز اغاز خواهد شد… عشق؟؟؟؟ اری !!!!!
عشق .نکند تا کنون این نام به گوشتان نخورده
حق با شماست باید میدانستم ..اینها در اینجا بیگانه اند .وچه تلخ است زندگی
در دیاری که فقط نامی از این ها را باید برروی عروسک ها نهاد
ولی خوب بهتر از این نیست که نامی غیر از دارای نادار وسارای پیچیده در ساری سیاه بگذاریم …
یا داربی مانکن برهنه ..
ولی بازهم من گریه خواهم ..ولی این بار این گریه ازسر خوشحالی تولد واغاز خواهد بود
اشکهائی از شوق ..برای روزهائی که دور نیست
نه اشکهائی در رثا و مرگ..یا اعدام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *