سالها چون گرد ….بنشستم بدامان نسیم
تا که یکدم….. بوسه بر خاک ره دلبر زدم
چشم دل یکدم گشودم در پی دیدار دوست
کنده دل از ملک هستی ..از ملک سر بر زدم
ناخدای عشق تا رختم ..کجا خواهد کشید
من که اینک…. دل دراین دریای پهناور زدم
از کف پیر طریقت…. ..باده عشق وصفا
پایکوبان…… با هوای مستی دیگر زدم
محسن خیاطان متخلص به خاتم