دستت را به من بده
و پوست لطیف وسپید ساعد و بازویت را
تا با هم از رود عشق بگذریم،
گم شویم
در جنگل پلکهای درخشان از مهر
و برانیم در دریای بیکران دوستت دارم
من تابع عشقم
و تو بانو ی رویاهای من
که زیبا خم می شوی
برای چیدن کاکوتی..های زیبا
و چه نفیس می شود انگشتان
سرخابی ات
در قاب اندام باروتی …وپیکر ترد وانحنای پیرهنت
وهزاران گل هوس در دل من می شکفد
وهزاران بوسه نا گرفته
شاید گرفته شود